;
Baraadaran Leila
36.6k views
Description
Baraadaran Leila :  Film Baradaran Leila - فیلم برادران لیلا - نسخه لو رفته - Watch on LiveFarsi At the age of 40, Leila has dedicated her entire life to caring for her parents and four brothers. The family is immersed in constant arguments and burdened by overwhelming debts, exacerbated by the economic crisis and soaring inflation due to US economic sanctions on their country. Faced with financial struggles, Leila conceives a bold plan to establish a family business that could rescue them from poverty. In pursuit of capital to set up a storefront in a soon-to-be-converted mall bathroom, the family's ambitions clash with the patriarchal desires of their father, Esmail. Esmail, aspiring to be the family patriarch, intends to gift 40 gold coins at a wedding, oblivious to the aspirations of his grown children. Seizing an opportunity, Leila collaborates with her three brothers to deceive Alireza, designated to present the coins on behalf of their father, by giving him an empty box. Esmail is briefly crowned patriarch only to be swiftly demoted and replaced by a rival. The situation takes a dramatic turn when it's revealed that Alireza lacks the coins, and the father claims to have mortgaged the house to obtain them. With the family facing homelessness, Alireza, feeling used and fearing for their shelter, turns his brothers against Leila's plans. They decide to return the money to their father to pay off the mortgage. Despite their efforts, inflation and soaring prices thwart their plans, making it nearly impossible to gather enough money for the coins or buy back the house, pushing them closer to financial ruin. In a shocking revelation, it emerges that the father never mortgaged the house; instead, he maintained a secret bank account, letting his children suffer while accumulating cash to fund the gold coins. Shortly after this revelation, the father's demise occurs during a joyous celebration at a young girl's birthday party. Alireza, the only one to notice, is left in shock amid the festivities, unraveling a complex tale of deception, financial struggles, and the unexpected consequences of their father's hidden actions.
Read More
در سن 40 سالگی، لیلا تمام زندگی خود را به مراقبت از والدین و چهار برادرش اختصاص داده است. خانواده در مشاجرات مداوم فرو می‌رود و با بدهی‌های فراوان مشکل دارد که توسط بحران اقتصادی و افزایش دائمی قیمت‌ها به خاطر تحریم‌های اقتصادی آمریکا بر کشورشان تشدید شده است. روبروی مشکلات مالی، لیلا طرحی جسورانه برای برقراری یک کار تجاری خانوادگی مطرح می‌کند که می‌تواند آن‌ها را از فقر نجات دهد. در پی یافتن سرمایه برای راه‌اندازی فروشگاهی در توالتی از مراکز خریدی که به زودی تبدیل به آن خواهد شد، آرزوهای خانواده با خواسته‌های سلطنت‌پرستانه پدرشان، اسماعیل، در تضاد است. اسماعیل، که آرزومند است که پدرخواندگی خانواده را به دست آورد، قصد دارد که در یک عروسی 40 سکه طلا هدیه کند، بی‌خبر از آرزوهای فرزندان بزرگش. لیلا در زمان مناسب با همکاری سه برادرش برای فریب علیرضا، که باید به نمایندگی از سوی پدرشان سکه‌ها را تقدیم کند، با دادن یک جعبه خالی، راهی تازه برای خود می‌یابد. اسماعیل به طور موقت پدرخوانده می‌شود تا سریعاً از رده برود و توسط یک رقیب جایگزین شود. وضعیت به تازگی تغییرات چشمگیری می‌کند زمانی که آشکار می‌شود که علیرضا از سکه‌ها محروم است و پدر ادعا می‌کند که خانه را به شراکت اولیا گرفته است. با خانواده در معرض بی‌خانمانی که قرار گرفتن هستند، علیرضا که احساس استفاده شده می‌کند و هراسان از برداشته شدن خانه‌شان، برادرانش را دربرابر طرح‌های لیلا برمخالفت می‌کند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند که پول را به پدرشان بازگردانند تا بدهی را پرداخت کنند. با وجود تلاش‌های آن‌ها، تورم و افزایش نقدینگی تلاش‌های آن‌ها را دچار شکست می‌سازد و تقریباً غیرممکن می‌کند که به اندازه کافی پول برای سکه‌ها جمع‌آوری کنند یا خانه را برگردانند که آن‌ها را به نزدیکترین نقطه فرورسیدگی مالی می‌اندازد. در یک حقیقت شوکه‌کننده، آشکار می‌شود که پدر هرگز خانه را به شراکت نگرفته؛ به جای آن، یک حساب بانکی مخفی حفظ کرده است و همچنین این امر به دست خود کودکانش را اندازه خواست کرده تا درآمد نقدی برای فرستادن سکه‌های طلا جمع کنند. کمی پس از این حقیقت‌آمیزی، پدر در حالی که جشنی خوشحال برای تولد یک دختر جوان برگزار شده است فوت می‌کند. علیرضا، تنها کسی که توجه می‌کند، تحت تأثیر مراسم‌های شاد، در حیرت می‌ماند و داستان پیچیده تقلب، مبارزات مالی و پیامدهای غیرمنتظره اعمال مخفی پدرشان را به رخ می‌کشد.
Read More
Related
1 day ago
1 week ago
2 weeks ago
2 weeks ago
2 weeks ago
Description
Baraadaran Leila :  Film Baradaran Leila - فیلم برادران لیلا - نسخه لو رفته - Watch on LiveFarsi At the age of 40, Leila has dedicated her entire life to caring for her parents and four brothers. The family is immersed in constant arguments and burdened by overwhelming debts, exacerbated by the economic crisis and soaring inflation due to US economic sanctions on their country. Faced with financial struggles, Leila conceives a bold plan to establish a family business that could rescue them from poverty. In pursuit of capital to set up a storefront in a soon-to-be-converted mall bathroom, the family's ambitions clash with the patriarchal desires of their father, Esmail. Esmail, aspiring to be the family patriarch, intends to gift 40 gold coins at a wedding, oblivious to the aspirations of his grown children. Seizing an opportunity, Leila collaborates with her three brothers to deceive Alireza, designated to present the coins on behalf of their father, by giving him an empty box. Esmail is briefly crowned patriarch only to be swiftly demoted and replaced by a rival. The situation takes a dramatic turn when it's revealed that Alireza lacks the coins, and the father claims to have mortgaged the house to obtain them. With the family facing homelessness, Alireza, feeling used and fearing for their shelter, turns his brothers against Leila's plans. They decide to return the money to their father to pay off the mortgage. Despite their efforts, inflation and soaring prices thwart their plans, making it nearly impossible to gather enough money for the coins or buy back the house, pushing them closer to financial ruin. In a shocking revelation, it emerges that the father never mortgaged the house; instead, he maintained a secret bank account, letting his children suffer while accumulating cash to fund the gold coins. Shortly after this revelation, the father's demise occurs during a joyous celebration at a young girl's birthday party. Alireza, the only one to notice, is left in shock amid the festivities, unraveling a complex tale of deception, financial struggles, and the unexpected consequences of their father's hidden actions.
Read More
در سن 40 سالگی، لیلا تمام زندگی خود را به مراقبت از والدین و چهار برادرش اختصاص داده است. خانواده در مشاجرات مداوم فرو می‌رود و با بدهی‌های فراوان مشکل دارد که توسط بحران اقتصادی و افزایش دائمی قیمت‌ها به خاطر تحریم‌های اقتصادی آمریکا بر کشورشان تشدید شده است. روبروی مشکلات مالی، لیلا طرحی جسورانه برای برقراری یک کار تجاری خانوادگی مطرح می‌کند که می‌تواند آن‌ها را از فقر نجات دهد. در پی یافتن سرمایه برای راه‌اندازی فروشگاهی در توالتی از مراکز خریدی که به زودی تبدیل به آن خواهد شد، آرزوهای خانواده با خواسته‌های سلطنت‌پرستانه پدرشان، اسماعیل، در تضاد است. اسماعیل، که آرزومند است که پدرخواندگی خانواده را به دست آورد، قصد دارد که در یک عروسی 40 سکه طلا هدیه کند، بی‌خبر از آرزوهای فرزندان بزرگش. لیلا در زمان مناسب با همکاری سه برادرش برای فریب علیرضا، که باید به نمایندگی از سوی پدرشان سکه‌ها را تقدیم کند، با دادن یک جعبه خالی، راهی تازه برای خود می‌یابد. اسماعیل به طور موقت پدرخوانده می‌شود تا سریعاً از رده برود و توسط یک رقیب جایگزین شود. وضعیت به تازگی تغییرات چشمگیری می‌کند زمانی که آشکار می‌شود که علیرضا از سکه‌ها محروم است و پدر ادعا می‌کند که خانه را به شراکت اولیا گرفته است. با خانواده در معرض بی‌خانمانی که قرار گرفتن هستند، علیرضا که احساس استفاده شده می‌کند و هراسان از برداشته شدن خانه‌شان، برادرانش را دربرابر طرح‌های لیلا برمخالفت می‌کند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند که پول را به پدرشان بازگردانند تا بدهی را پرداخت کنند. با وجود تلاش‌های آن‌ها، تورم و افزایش نقدینگی تلاش‌های آن‌ها را دچار شکست می‌سازد و تقریباً غیرممکن می‌کند که به اندازه کافی پول برای سکه‌ها جمع‌آوری کنند یا خانه را برگردانند که آن‌ها را به نزدیکترین نقطه فرورسیدگی مالی می‌اندازد. در یک حقیقت شوکه‌کننده، آشکار می‌شود که پدر هرگز خانه را به شراکت نگرفته؛ به جای آن، یک حساب بانکی مخفی حفظ کرده است و همچنین این امر به دست خود کودکانش را اندازه خواست کرده تا درآمد نقدی برای فرستادن سکه‌های طلا جمع کنند. کمی پس از این حقیقت‌آمیزی، پدر در حالی که جشنی خوشحال برای تولد یک دختر جوان برگزار شده است فوت می‌کند. علیرضا، تنها کسی که توجه می‌کند، تحت تأثیر مراسم‌های شاد، در حیرت می‌ماند و داستان پیچیده تقلب، مبارزات مالی و پیامدهای غیرمنتظره اعمال مخفی پدرشان را به رخ می‌کشد.
Read More